يادگيري لهجه ي اصفهاني...و راننده وپيرزن طنز ته خنده....

بُـــــــراده های احســــاســــــ . . .

سلام خوش آمدید خود رادر وب مالینک کنیددر صورت حذف لینک مالینک شمانیز حذف میشود...

 

يادگيري لهجه ي اصفهاني...طنز

 

 

>>1- مضاف و موصوف هميشه «ي» ميگيرد
>>
مثال: درِ باغ ===» دري باغ

گل قشنگ ===» گلي قشنگ

آدم خوب ===» آدمي خُب


>>2- «
د» ما قبل ساكن قلب به «ت» ميشود
>>
مثال: پرايد ===» پرايت

آرد ===» آرت

 

>>3- واو ساكن آخر كلمه به «ب» قلب مي‌شود
>>
مثال: گاو ===» گاب


>>4-
اصولاً در هر كجا كه فتحه قشنگ باشد كسره بكار ميرود و هر كجا كه كسره كلمه را زيبا ميكند فتحه بكار ميرود
>>
مثال براي فتحه: اَز===» اِز

قفَس ===» قفِس

اَزَش ===» اِزِش

بِِزَن ===» بِِزِن
>>
مثال براي كسره: اِمروز===» اَمروز

جمعِه===» جمعَه

سِفيد===» سَفيد

حِيفِ===» حَيفس

فِشار===» فَشار


>>5-
صداي « اُ » هيچ جايگاهي نداشته و به «او» تبديل ميشود.
>>
مثال: شما===» شوما

كجا===» كوجا

چادر===» چادور


>>6-
حرف «و» در قالب حرف ربطي به به «آ» تبديل ميشود
>>
مثال: من و تو و حسن ===» منا تو آ حسن


>>7-
اصولا خود « آ » به عنوان يك حرف ربط به كار ميرود
>>
مثال: من هسم، آ بابامم هسن
>>
در ضمن حرف « آ » به معناي «به علاوه» هم به كار ميرود
>>
مثال: 5+4+3 ===» 5 آ 4 آ 3


>>8-
حرف « ه » در لهجه اصفهاني به نوعي نابود شده
>>
مثال: بچه ها ===» بِچا

گربه ها ===» گربا

ميجهد===» مي جِد
>>
ه در آخر افعال به «د» ساكن بدل ميشود.
>>
بره===» برد

بشه===» بشد
>>«
ه» به ي تبديل ميشود.
>>
بهتر===» بيتِرِس

سر راهي===» سري رايِس

گربه===» گربيِه
>>«
ه» به «ش» تبديل ميشود.
>>
بهش ميگم ===» بشش ميگم
>>«
ه» به «و» بدل ميشود.
>>
ما هم مي آييم ===» ما وَم ميَيم
>>
نكته: به غير اول شخص مفرد حروف «خوا» به «خ» تبديل ميشود
>>
ميخواي ===» مي خَي


>>9-
در برخي افعال حرف «ي» به «اوي» تبديل ميشود
>>
ميشنوي===» ميشنُوي ميگي ===» ميگوي


>>10-
اگر حرف اول كلمه «ب» يا «ن» باشد و حرف سوم «ي» يك «ي» بعد از «ب» يا «ن» اضافه ميشود
>>
بگير===» بيگير

بشين ===» بيشين

بريز ===» بيريز

ببين ===» بيبين

ته خنده ...ماجراي پيرزن وراننده

 

تعدادى پيرزن با اتوبوس عازم تورى تفريحى بودند.

پس از مدتى يکى از پيرزنان به پشت راننده زد و يک مشت بادام به او تعارف کرد راننده تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد.

در حدود ٤٥ دقيقه بعد دوباره پيرزن با يک مشت بادام نزد راننده آمد و بادام‌ها را به او تعارف کرد راننده باز هم تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد.

اين کار دوبار ديگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پيرزن باز با يک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسيد چرا خودتان بادام‌ها را نمى‌خوريد؟

پيرزن گفت چون ما دندان نداريم.
راننده که خيلى کنجکاو شده بود پرسيد پس چرا آن‌ها را خريده‌ايد؟

پيرزن گفت ما شکلات دور بادام‌ها را خيلى دوست داريم

 

 


نظرات شما عزیزان:

manager
ساعت13:00---16 فروردين 1391
سلام دوست عزیز وب خوبی داری خوشحال میشم به وب منم سر بزنی و تبادل نظر داشته باشیم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در 16 / 1 / 1391برچسب:,ساعت12:28توسط مهسا113 | |